۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

پیام



این شعر ناظم حکمت را می گذارم برای خاطرِ دوستان عزیزی که حال شان- به هر دلیلی- ناخوش است این روزها؛


برای خاطرِ :

آرامِ جان،سروِ روان

تبسم غبیشی

لیلا بابایی

و ...

دستِ آخر خودم.

--------------



هم تختی های من


حالتان بهتر خواهد شد.


درد و عذاب پایان خواهد گرفت


آسودگی خواهد رسید


نرم و ولرم


چون غروب تابستانی


که از شاخه های سبز و انبوه درختان پائین می آید.


...


آن چه بیرون در انتظار ماست مرگ نیست


زندگی است.


بیرون از در


دنیاست با هیاهویش.


از تخت بلند خواهید شد


قدم خواهید زد.


دوباره کشف خواهید کرد


لذت نان را، نمک را، آفتاب را .

۶ نظر:

  1. سلام!
    دل‌گرم كننده است وقتي مي‌بيني كسي از دور هنوز، يا شايد هر روز به حال دلت فكر مي‌كند!
    ممنونم، و ذوق‌زده‌ام، و... نمي‌دانم!

    پاسخحذف
  2. دوست خوب مثل همين شعر كوتاه مي‌ماند
    مثل نگراني براي دوستي در راه دور
    مثل خود لعل بذري.

    پاسخحذف
  3. مطلب رو بیخیال استاد!! راه افتادن نهال زیباترین حرفی بود که می شد اینجا بشنوم!
    روزهای تولدش و نام گذاری اش هنوز یادمه.
    انشالله که عاقبت به خیر بشه در کنار شما.

    پاسخحذف
  4. ای دوست!
    نه هرچه ریز و ریزتر نویسند درست و صواب بود...

    و نباید خواننده‌ی بلاگ را در بحری افکنی که اصولاً ساحل نوشته‌هات به دیدش نبود و چیزها به فونتِ موریانگان نویسی بی خود، که چون واخود آیم رنجور باشم و با خویش بگویم این حسین دارد ادا درمی‌آورد با این ریز ریز ریز ریز ریز تایپیدن؟!...

    ای دوست آدم باش و به‌روا بتایپ!

    پاسخحذف
  5. سلام آقای لعل بذری. خسته نباشید با داوری "چراغ مطالعه". از مرحله اول داوری ها خبری نیست؟ من با دو داستان "عروسکی که مثل آتشفشان منفجر میشود" و "تماشاخانه" شرکت کرده بودم.

    پاسخحذف
  6. سلام دوست عزيز!
    مي‌آييم و سر مي‌زنيم و شما هنوز همانيد!
    البته با علم به گرفتاري‌هايتان، توقع زيادي دارم لابد!
    هرجا هستيد موفق باشيد.

    پاسخحذف