۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

سال بعد



سال بعد شاید

دستی که بوی سیگار می دهد

دست دوستم باشد که مزار مرا می شوید

(آبان صابری)



-------------------------------------------------------------------------

سال سیاهِ هشتاد و هشت !

با ما چه کردی که از تو می گریزیم و هیچ شوقی برای رفتن به سال نو نمانده است؟

هنوز مبهوت آن همه ناخوشی ام از جانبِ تو که همچون سونامی وحشتناکی، زندگی مان را زیر و زبر کرد. مگر چه هیزم تری فروخته بودیم به تو که سزاوار این همه نابسامانی باشیم؟

عید می آید و امسال به جای سبزه ، قاب عکس عزیزان مان را بر سفره هفت سین خواهیم گذاشت با روبانی سیاه در گوشه اش.

چطور به جشن بنشینیم وقتی هنوز رخت عزا از تن مان در نیامده است؟ وقتی جای خالی پدر را -که در بند است-با هیچ چیز نمی شود پر کرد؟

ما از بلندی بزرگی انگار پرت شده ایم در تو که هرچه تقلا می کنیم دست مان به هیچ جا بند نمی شود و همه ی راه های فرار بر روی مان بسته است .

دست از سر ما بردار لطفا !


۴ نظر:

  1. ید الله فوق ایدیهم!
    این دست لعنتی ول کن ما نخواهد بود

    پاسخحذف
  2. این سال های سیاه تمامی ندارند تا وقتی غرور هست و تاوقتی جهل وتعصب دوهمزاد دیو دیرینه ی ما باشند.
    سال خوش

    پاسخحذف
  3. انديشه مكن كه بهار است و تو نرگس و سوسن نيستى

    به حسرت زنده رود زنده نمى‏شود رود،

    خاكت را زير و رو كن

    ريشه و آبى مباد كه نمانده باشد،

    سقفى دارد زندگى

    كف نيستى ناپديد است،

    به رنگ و بوى تو خود شادمان مى‏توان بود،

    گُل نيلوفر مردابه اين جهانيم

    و به نيلوفر بودن خود شادمانيم.



    شمس لنگرودي.
    شيوا خادمي.

    پاسخحذف
  4. من دیدم به اسم حسین لعل بذری لینک شده
    راستش اگه حسین آقا تو این وبلاگ نقشی داره خواستم بگم دلم برات تنگ شده
    الیاسم اگه مارو یادت بیاد
    دوستدارم حسین جان
    اگه تونستی یه سری به ما بزن

    پاسخحذف